سه‌شنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۶

نقل قولهاي عاشقانه

نقل قولهاي عاشقانه

 عشق=زندگی، ترس=مرگ. هیچ حد وسطی برای آن وجود ندارد.

·- عشق با دوست داشتن خودتان آغاز می شود.

·- کار نباید اولین اولویت زندگی شما باشد.

·- همیشه به ندای درونتان گوش دهید. به ندرت دروغ می گوید.

·- زندگی شما و زندگی آنها که دوستشان دارید، اکنون اتفاق می افتد. زندگی شما مقدمه ی نمایشی برای زندگی بعدی که خواهید داشت نیست....پس با عشق زندگی کنید.

·- هیچ ترازویی برای اندازه گیری عشقی که می توانیم به دیگران و خودمان بدهیم، وجود ندارد.

·- بخشش عشق را نباید روی تابلوی امتیازات برآورد کرد.

·- خوشبختی باید از درون شما آید.

·- پول موضوع زندگی نیست.

·- شکایت کردن فقط ترس، ناامنی، و بدبختی را بیشتر می کند.

·- هر روز با احساس قدرشناسی از خواب بیدار شوید.

·- شبها قبل از خواب، به آنچه که در طول روز نسبت به آن قدرشناس بوده اید فکر کنید.

·- برای رسیدن به آنچه واقعاً از زندگی می خواهید، هدف هایتان را پست و کم نکنید.

·- برای رسیدن به رویاهایتان و مهمتر از آن عشق تلاش کنید.

·- خودتان را باور کنید.

·- هر روز بیشترین تلاش خود را به کار گیرید، و هیچگاه به گذشته نگاه نکنید.

·- مجرد ماندن هیچ اشکالی ندارد.

·- تنها بودن به معنای شکست خوردگی نیست.

·- عشق، وقتی که انتظارش را ندارید در خانه تان را می زند.

·- برای عاشق شدن، هر روز و همیشه باید تمرین کنید.

·- عشق یک نبرد است، با آن به همین صورت برخورد کنید.

·- قرار عشقی مثل دوچرخه سواری است؛ شما هیچوقت فراموش نمی کنید که چطور باید آن را انجام دهید.

·- اگر تعداد دوستان واقعیتان به اندازه انگشتان یک دستتان باشد، واقعاً فرد خوشبختی هستید.

·- هر روز و همیشه تفریح کنید.

·- نفس همیشه شما را دچار مشکل می کند. جایی را پیدا کنید که آن را برای همیشه دفن کنید.

·- همه ی ما برنده هستیم. هیچ بازنده ای وجود ندارد. انتخاب با شماست.

·- از تجزیه و تحلیل بیش از حد دست بردارید، فقط عمل کنید.

·- قدم زدن درمانی بسیار عالی است. جسم را ورزش می دهد و فکر را روشن و پاک می کند.

·- هر روز یک نفر را تحسین کنید.

·- عشق به چه مربوط است؟...به همه چیز!

·- مسائل مادی به زندگی شما عشق و خوشبختی نمی آورد.

·- اگر اعتماد نکنید، نمی توانید عاشق شوید.

·- عشق شخصی دیگر باید متمم ما باشد نه مکمل ما.

·- اهمیت و زیبایی لمس کردن را درک کنید.

·- از کودک درونتان کمک و راهنمایی بخواهید.

·- عشق واقعی بی قید و شرط است.

·- عشق بهترین هدیه ای است که می توانید به کسی بدهید، مخصوصاً به خودتان.

·- درمورد هیچ زن یا مرد دیگری قضاوت نکنید؛ این حق را ندارید.

·- به هر کس به خاطر آنچه که هست احترام بگذارید، و با همه با یک میزان عشق و احترام رفتار کنید.

·- ترس نمی گذارد عشق را به طور کامل تجربه کنید.

·- جایی در درون همه ی ماست که به ما اجازه می دهد به عشق رجوع کنیم.

·- هر روز، برای خودتان وقت بگذارید.

·- هیچ وقت، همه چیز را نخواهیم فهمید. این زیبایی زندگی است و مهمتر اینکه زیبایی عشق است.

·- عشق واقعی با هیچ رشته ای به هم متصل نمی شود، هیچ توقعی هم وجود ندارد.

·- بدون توقع زندگی کنید، اینطوری هیچوقت ناامید نخواهید شد.

·- در رابطه هایتان، فردیت خودتان را حفظ کنید.

·- احساساتتان را صادقانه با همه در میان بگذارید.

·- سازش و مصالحه هیچ اشکالی ندارد.

·- همیشه خودتان را باور کنید.

·- برای اینکه عاشق شوید، باید بتوانید گذشت کنید، گذشتی کامل و بی قید و شرط.

·- دوست داشتن خودتان، خودپسندی نیست.

·- خوشبختی از درون خودتان می آید، نه از کسی دیگر.

·- صبر پاداش خوبی دارد.

·- رابطه های عاشقانه مستلزم تعهد است.

·- زندگی انتخاب است. بدانید که همیشه می توانید انتخاب کنید.

·- شما نمی توانید هیچ کس را تغییر دهید، مگر اینکه آن فرد خود بخواهد که تغییر کند.

·- هوشیاریتان را بالا برید.

·- همه ی ما می توانید فوق العاده باشیم، فقط کافی است خودمان را باور کنیم.

·- هیچگاه نخواهید توانست آن رابطه ی عاشقانه ای که می خواهید را با کسی داشته باشید، مگر اینکه برای رسیدن به آن سعی و تلاش کنید.

·- خودِ واقعیتان را به همه نشان دهید.

·- همیشه رویاها، اهداف، ارزشها و شیوه ی زندگی خودتان را بدون هیچگونه سازش، حفظ کنید.

·- مرغ همسایه هیچوقت غاز نیست.

·- قبل از اینکه بپرسید "تو همانی هستی که من می خواهم؟"، به خاطر داشته باشید که بپرسید: "تو همانی نیستی که من می خواهم؟"

·- هیچوقت از سوال کردن هراس نداشته باشید. پاسخ سوالها انتخاب های بهتری جلوي روی زندگیتان خواهد گذاشت.

·- صمیمیت جنسی باعث تقویت و جهندگی یک رابطه ی عاشقانه می شود.

·- واژه بهتری برای غیبت=تبادل اطلاعات

·- مادرم همیشه می گوید: "همه چیز را ساده بگیر."

·- زندگی ثروت، موفقیت و آنکه بیشتر پول درمی آورد نیست. زندگی درمورد عشق است.

·- یاد بگیرید که برای به دست آوردن چیزهای کوچک عرق نریزید و تلاش نکنید.

·- رفتار مثبت و سالم، زندگی شما را جلوتر خواهد انداخت.

خشم و حسادت فقط باعث بدبختی است.

·- وقتی افکار منفی به ذهنتان می آید، با به خاطر آوردن تجربه های خوب و مثبت از گذشته آنها را خاموش کنید.

·- فقط با افکار، حرف ها، و رفتارهای روزانه مان در مقابل دیگران، بخصوص فرزندانمان، می توانیم دنیایی زیبا و محبت آمیز خلق کنیم.

·- همه چیز را به خودتان نگیرید.

·- بدبختی عاشق همراهی است. از آن همراه دوری کنید.

·- همیشه از موفقیت و خوشبختی دیگران شاد شوید.

·- لبخند زدن آسان تر از اخم کردن است.

·- یک فرد موفق واقعی فروتن است و نیازی نمی بیند تا موفقیت یا ثروت خود را به دیگران نشان دهد.

·- موفقیت با دلار و سِنت اندازه گیری نمی شود.

·- خوشبختی همیشگی فقط یک رویا نیست.

·- نومیدی فقط بدبختی را مجذوب خود می کند.

·- یاد بگیرید که درست نفس بکشید، استرستان را کاهش خواهد داد.

·- زندگی تنوع زیادی از انتخاب های مختلف است. این ما هستیم که چه چیز را انتخاب کنیم.

·- اطرافتان را با افرادی مثبت و بامحبت پر کنید.

·- احساس ترس و ناامنی باعث انتخاب های بد می شود.

·- هیچ رابطه ای ارزش از دست دادن فردیت و شخصیتتان را ندارد.

·- یک ازدواج سالم وموفق آن است که طرفین بتوانند با هم مکالماتی طولانی داشته باشند.

·- "نه" گفتن هیچ اشکالی ندارد.

·- بیان احساساتتان در نوشتن برای روح و روانتان عالی است.

·- زندگی این نیست که همه را از خود خوشنود نگاه دارید.

·- هر روز با احساس قدرشناسی زندگی کنید.

·- با نگرانی فقط انرژیتان را هدر می دهید.

·- اگر ریسک نکنید، هیچ چیز به دست نمی آورید.

·- هر چه پیرتر می شوید، بهتر می شوید.

·- همیشه احساساتتان را صادقانه ابراز کنید، به خصوص وقتی روز بدی داشته اید.

·- احساسات دردناک و منفی اشکالی ندارد، اما نه اینکه بخواهید با آنها زندگی کنید.

·- وقتی عشق در یک رابطه فروکش می کند، حس آشنایی و آسایش چیزی است که زوج ها را کنار هم نگاه می دارد. حس آشنایی و آسودگی بدترین دلیل برای کنار هم ماندن است.

·- وقتی کسی می گوید: "روز بدی داشته ام." هیچوقت نگویید "بد فکر نکن." حرف شما به این معناست که درست نیست احساسات منفی خود را بروز دهی.

·- نقاط ضعف و قدرت خود را بشناسید.

·- هیچ وقت از درخواست کمک هراس نداشته باشید.

·- سوء استفاده ی فیزیکی و روحی قابل قبول نیست. از آنها خودداری کنید.

·- هر روز با عشق زندگی کنید.

·- اگر رویاهایتان را دنبال کنید، هیچوقت ناامید نخواهید شد.

-------
حسام

استفاده از عدد پي در ساخت تخت جمشيد

مهندسان هخامنشي راز استفاده از عدد پي (۱۴/۳ ) را دو هزار و 500 سال پيش كشف كرده بودند. آنها در ساخت سازه هاي سنگي و ستون هاي مجموعه تخت جمشيد كه داراي اشكال مخروطي است، از اين عدد استفاده مي كردند.

عدد پي( ۳.۱۴)در علم رياضيات از مجموعه اعداد طبيعي محسوب مي شود. اين عدد از تقسيم محيط دايره بر قطر آن به دست مي آيد. كشف عدد پي جزو مهمترين كشفيات در رياضيات است. كارشناسان رياضي هنوز نتوانسته اند زمان مشخصي براي شروع استفاده از اين عدد پيش بيني كنند. عده زيادي، مصريان و برخي ديگر، يونانيان باستان را كاشفان اين عدد مي دانستند اما بررسي هاي جديد نشان مي دهد هخامنشيان هم با اين عدد آشنا بودند.

«عبدالعظيم شاه كرمي» متخصص سازه و ژئوفيزيك و مسئول بررسي هاي مهندسي در مجموعه تخت جمشيد در اين باره،‌ گفت: «بررسي هاي كارشناسي كه روي سازه هاي تخت جمشيد به ويژه روي ستون هاي تخت جمشيد و اشكال مخروطي انجام گرفته؛ نشان مي دهد كه هخامنشيان دو هزار و 500 سال پيش از دانشمندان رياضي دان استفاده مي كردند كه به خوبي با رياضيات محض و مهندسي آشنا بودند. آنان براي ساخت حجم هاي مخروطي راز عدد پي را شناسايي كرده بودند.»

دقت و ظرافت در ساخت ستون هاي دايره اي تخت جمشيد نشان مي دهد كه مهندسان اين سازه عدد پي را تا چندين رقم اعشار محاسبه كرده بودند. شاه كرمي در اين باره گفت: «مهندسان هخامنشي ابتدا مقاطع دايره اي را به چندين بخش مساوي تقسيم مي كردند. سپس در داخل هر قسمت تقسيم شده، هلالي معكوس را رسم مي كردند. اين كار آنها را قادر مي ساخت كه مقاطع بسيار دقيق ستون هاي دايره اي را به دست بياورند. محاسبات اخير، مهندسان سازه تخت جمشيد را در محاسبه ارتفاع ستون ها، نحوه ساخت آنها،‌ فشاري كه بايد ستون ها تحمل كنند و توزيع تنش در مقاطع ستون ها ياري مي كرد. اين مهندسان براي به دست آوردن مقاطع دقيق ستون ها مجبور بودند عدد پي را تا چند رقم اعشار محاسبه كنند.»

هم اكنون دانشمندان در بزرگ ترين مراكز علمي و مهندسي جهان چون «ناسا» براي ساخت فضاپيماها و استفاده از اشكال مخروطي توانسته اند عدد پي را تا چند صد رقم اعشار حساب كنند. بر اساس متون تاريخ و رياضيات نخستين كسي كه توانست به طور دقيق عدد پي را محاسبه كند، «غياث الدين محمد كاشاني» بود. اين دانشمند ايراني عدد پي را تا چند رقم اعشاري محاسبه كرد. پس از او دانشمنداني چون پاسكال به محاسبه دقيق تر اين عدد پرداختند. هم اكنون دانشمندان با استفاده از رايانه هاي بسيار پيشرفته به محاسبه اين عدد مي پردازند.

شاه كرمي با اشاره به اين موضوع كه در بخش هاي مختلف سازه تخت جمشيد، مقاطع مخروطي شامل دايره، بيضي، و سهمي ديده مي شود، گفت: «به دست آوردن مساحت، محيط و ساخت سازه هايي با اين اشكال هندسي بدون شناسايي راز عدد پي و طرز استفاده از آن غيرممكن است.»

داريوش هخامنشي بنيان گذار تخت جمشيد در سال 521 پيش از ميلاد دستور ساخت تخت جمشيد را مي دهد و تا سال 486 بسياري از بناهاي تخت جمشيد را طرح ريزي يا بنيان گذاري مي كند. اين مجموعه باستاني شامل حصارها، كاخ ها،‌ بخش هاي خدماتي و مسكوني، نظام هاي مختلف آبرساني و بخش هاي مختلف ديگري است.

مجموعه تخت جمشيد مهمترين پايتخت مقاومت هخامنشي در استان فارس و در نزديكي شهر شيراز جاي گرفته است

رسم و رسوم شب یلدا

يلدا ، شبي بلند كه به ايزد مهر پيوند مي‌زنند
ايرانيان قديم شادي و نشاط را از موهبت هاي خدايي و غم و اندوه و تيره دلي را از پديده هاي اهريمني مي پنداشتند. مراسم نوروز، جشن مهرگان، جشن سده، چهارشنبه سوري و شب يلدا و سنت هاي ديگر در واقع بيانگر اين حقيقت است كه ايرانيان پس از رهايي از بيدادگري و ستم به شكرانه بازيافتن آزادي، جشن برپا مي ساختند و پيروزي نيكي بر بدي و روشنايي بر تاريكي و داد بر ستم را گرامي مي داشتند.
شب يلدا نيز يكي از اين موارد است. در دوران كهن، شب مظهر تاريكي و تباهي و وحشت بوده و اغلب سعي مي كردند كه شب هنگام با افروختن آتش و افزودن نور، خانه روشن باشد. تا پليدي و تباهي در آن راه نيابد. شب يلدا طولاني ترين شب ها است. يعني تسلط تاريكي بر زمين از تسلط نور خورشيد و روشنايي مي كاهد. و چون فرداي اين شب روشنايي بر ظلمت غالب و روز طولاني مي شود، ايرانيان تولد دوباره خورشيد را كه مظهر روشنايي است جشن مي گيرند.
در ايران كهن هر يك از سي روز ماه، نامي ويژه دارد، كه نام فرشتگان است. نام دوازده ماه سال نيز در ميان آنهاست. در هر ماه روزي را كه نام روز با نام ماه يكي باشد، جشن مي گرفتند .
دي ماه، در ايران كهن، چهار جشن، وجود داشت. نخستين روز دي ماه و روزهاي هشتم، پانزدهم و بيست و سوم، سه روزي كه نام ماه و نام روز يكي بود. و در اين سي روز ماه، سه روز آن ?دي? نام دارد و هر سه روز را در گذشته جشن مي گرفتند. امروز از اين چهار جشن تنها شب نخستين روز دي ماه، يا شب يلدا را جشن مي گيرند، يعني آخرين شب پاييز، نخستين شب زمستان، پايان قوس، آغاز جدي و درازترين شب سال.
يلدا از نظر معني معادل با كلمه نوئل از ريشه ناتاليس رومي به معني تولد است و نوئل از ريشه يلدا است .
واژه يلدا سرياني و به معني ولادت است . ولادت خورشيد ( مهر و ميترا ) و روميان آن را ( ناتاليس انويكتوس ) يعني روز ( تولد مهر شكست ناپذير ) نامند .
اجداد ما اين شب را تا به صبح به جشن و پايكوبي به گرد آتش ، مي‌پرداختند ، برخواني الوان از ميوه‌هايي چون هندوانه، خربزه، انار، سيب، خرمالو و به مي‌نشستند.
اين ميوها هريك بار معنايي نمادين با خود دارد، هندوانه كه قاچ‌هاي مدور مي‌خورد چون خورشيد، يادآور گرماي تابستان و فرونشاندن عطش است.
انار صندوقچه دانه‌هاي مرواريد ، سرخ كه خود نماد تناسل نسل و زايش است و شب چره‌هايي كه با شكستن آن شادي را با خود به همراه مي‌آورد و دمي همه را از حرف زدن باز مي‌دارد.
پايان فصل خزان و فرارسيدن سرما و دگرگوني رنگ زمين از زردي خزان به سفيدي عشق و محبت را ايرانيان از ديرباز در شبي بلند و مهربانگرامي مي‌دارند. جاي جاي ايران زمين به عنوان سرزميني كهن با كوله‌باري مملو از آيين‌هاي هزاران ساله، " يلدا " بلندترين شب سال را به گونه‌اي خاص و برگرفته از آيين‌ها و سنت‌هاي بومي منطقه به صبح مي‌رسانند.
آيين‌هاي شب يلدا گرچه در گذر ايام دستخوش تغييراتي شده اما همچنان در سنت‌هاي مناطق مختلف كشور مورد توجه قرار دارد. هرچند كه زندگي ماشيني و گرفتاري‌هاي روزمره ، موجب ايجاد فاصله ميان مردم ايران با سنت‌ها و آيين‌هاي گذشته شده ، اما هنوز هم جلوه‌ها و نمادهاي از سنت‌هاي ويژه‌اي از ايران باستان در ايامي مانند شب يلدا و نوروز به چشم مي‌خورد. نكته زيبا و بيادماندني بلندترين شب سال در اين است كه همه ايرانيان اعم ازفارس،ترك،كرد،لر،بلوچ و عرب،شب يلدا را شب جشن،شادي، دور هم‌نشيني ، مهرورزي،دوستي و صداقت مي‌دانند. آنچه در اين ميان و برگزاري آيين‌هاي ويژه شب يلدا جالب است شباهت‌هاي جشن كريسمس به يلدا است، مورخان مي‌گويند اين جشن گرچه متعلق به مسيحيان است اما در اصل از ايران باستان و آيين"مهر"(ميترائيسم) گرفته شده و به همين دليل، با دي و شب يلداي ايراني همزادي و اشتراكات فراوان دارد.
زمان "كريسمس" اكنون نيز ميان شاخه‌هاي مختلف مسيحيت اعم از ارتدوكس ، كاتوليك و پروتستانها، متفاوت است و هريك، مبنايي را براي آن تعيين كرده‌اند گرچه همگي به سالروز تولد "مهر" (ميترا) - خداي پاكي- در ايران باستان نزديكند. با يلدا واپسين ساعات خزان گذر مي‌كند و صداي پاي زمستان با سوزي سرد اما نوازشگر به گوش مي‌رسد.خيانها شلوغ و پر رفت و آمد است انگار نفس گرم شب يلدا و دور هم نشستن، سوز سرما را از ياد برده‌است.

شب يلدا در خراسان به " شب چله " معروف و داراي پيشنيه ديرينه‌اي است و مردم دراين شب با شركت در شب نشيني‌هاي طولاني و خوردن انواع ميوه و تنقلات سعي در بهتر گذراندن طولاني‌ترين شب سال دارند. مردم اين منطقه براي استقبال نخستين روز از سردترين فصل سال تا آنجا كه توان مالي دارند ، در خريد ميوه‌هاي مخصوص شب يلدا مانند هندوانه ، انار و خربزه كوتاهي نمي‌كنند.
بردن هديه به خانه عروس با عنوان " شب چله‌اي " از ديگر مراسم شب يلدا در استان خراسان به ويژه مناطق جنوبي اين استان است. در اين شب براي دختراني كه به تازگي نامزد شده‌اند،ازسوي خانواده داماد، هدايايي فرستاده مي‌شود و خانواده‌هاي عروس و داماد دور هم جمع مي‌شوند. در اين شب افراد با جمع شدن در خانه بزرگ فاميل، خواندن شعر و داستان، خوردن شيريني ، آجيل و انواع تنقلات، بلندترين شب سال تا پاسي از شب بيدار مي‌مانند.
يكي از آيين‌هاي ويژه شب يلدا در استان خراسان جنوبي برگزاري مراسم "كف زدن" است. در اين مراسم ريشه گياهي به نام چوبك را كه در اين ديار به "بيخ" مشهور است، در آب خيسانده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالي به نام "تغار" مي‌ريزند. مردان و جوانان فاميل با دسته‌اي از چوب‌هاي نازك درخت انار به نام "دسته گز" مايع مزبور را آنقدر هم مي‌زنند تا به صورت كف درآيد و اين كار بايد در محيط سرد صورت گيرد تا مايع مزبور كف كند. كف آماده شده با مخلوط كردن شيره شكر آماده خوردن شده و پس از تزيين با مغز گردو و پسته براي پذيرايي مهمانان برده مي‌شود. در اين ميان گروهي از جوانان قبل از شيرين كردن كف‌ها با پرتاب آن به سوي همديگر و ماليدن كف به سر و صورت يكديگر شادي و نشاط را به جمع مهمانان مي‌افزايند.
اما در استان اصفهان نيز از قديم‌الايام آيين‌هاي ويژه‌اي وجود داشته كه كم و بيش هنوز هم ادامه دارد.به باور اصفهاني‌هاي قديم ، زمستان به دو بخش "چله" و "چله‌كوچيكه" تقسيم مي‌شد كه موعد چله از اول ديماه تا ‪۱۰‬بهمن بود اما "چله كوچيكه" از دهم بهمن آغاز مي‌شد و تا سي بهمن ادامه داشت. البته آيين برگزاري شب چله در اصفهان به دو نام"چله زري" (ماده) و"عمو چله"(نر) تقسيم مي‌شود زيرا از گذشته تاكنون همه موجودات و اشياء را بر اساس جنس مذكر و مونث تقسيم مي‌كردند. اصفهاني‌ها دوشب را به عنوان شب چله برپا مي‌كردند و آيين‌هاي مخصوص به اين شب را به جا مي‌آوردند.آيين شب چله در شهر اصفهان خانوادگي برگزار مي‌شده است و خانواده‌هاي اصفهاني با پهن كردن سفره‌يي با عنوان " سفره شب چله " ، اين شب را گرامي مي‌داشتند.
هندوانه به‌عنوان نمادي كروي كه برونش سبز و درونش قرمز است و سمبل خورشيد محسوب مي‌شود،به‌عنوان مهمترين ميوه بر سر سفره چله قرار مي‌گيرد. از ديگر بخشهاي اين آيين در اصفهان قديم پهن كردن تمام البسه و رخت خوابها در هواي آزاد بويژه در مقابل خورشيد با هدف خوش آمدگويي به "عمو چله" و "چله زري" بوده است.
در استان كرمانشاه نيز كه از شهرهاي باستاني و كهن ايران زمين است ، شب يلدا از جايگاه ويژه‌اي در ميان مردم برخوردار است و همواره با مراسم زيبا و با شكوهي همراه است. مردم استان كرمانشاه براساس آييني كهن در اين شب بيدار مي‌مانند تا با شعر خواندن، قصه گفتن، فال حافظ گرفتن و آجيل خوردن با مادر جهان در زادن خورشيد همراهي و همدردي كنند. ميوه‌هايي نيز دراين شب خورده مي‌شود كه به گونه‌اي نمادي از خورشيد است مانند هندوانه سرخ، انار سرخ، سيب سرخ و يا ليموي زرد ، قصه‌هايي از عشق جاودانه شيرين و فرهاد، رستم و سهراب، حكايت حسين كرد شبستري و خواندن اشعار زيبا و دلنشين شامي كرمانشاهي در گذشته نقل مجالس شب يلدا در كرمانشاه بود. آن روزها افراد فاميل بنا بر رسمي ديرينه به خانه بزرگترين فرد فاميل كه معمولا پدر بزرگ و مادر بزرگ بودند مي‌رفتند و باتكاندن برفهاي زمستان از لباس هايشان در گرماي آرامش بخش كرسي فرو مي‌رفتند. افراد فاميل بر سر يك سفره باهم شام مي‌خوردند و بر روي سفره مخصوص اين شب خوردنيهاي متنوعي چيده مي‌شد.
خوردني‌هايي از قبيل آجيل ، راحت الحلقوم، مشكل‌گشا، شيريني محلي دست پخت مادر بزرگها به خصوص نان شيريني معروف " نان پنجره‌اي، كاك و نان برنجي "، و ميوه‌هايي چون انار، سيب و هندوانه كه نگين اين سفره بود. يكي از آداب زيبايي كه شب يلدا در استان كرمانشاه وجود دارد گرفتن فال حافظ است كه مردم با اعتقادات خاص خود رهنمودهايش را چراغ راه مشكلات خود در زندگي قرار مي‌دهند.همچنين دختران دم بخت با اين كار از باز شدن بخت خود در آن سال خبري مي‌گرفتند.
مردم استان زاهدان نيز براساس يك سنت ديرينه در شب يلدا در خانه بزرگ قوم خويش گردهم مي‌آيند و به قصه‌هايي كه پدربزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها برايشان نقل مي‌كنند گوش مي‌دهند.
برگزاري جشن‌ها و نشست‌هاي خانوادگي همراه‌باگروهي از اعتقادات اسطوره‌اي، شبي خاطره‌انگيزرابراي خانواده‌هاي زاهداني به‌خصوص كودكان ونوجوانان فراهم مي‌كند. گفتن قصه ، گرفتن فال حافظ ، بازي‌هاي دسته‌جمعي نظير گل يا پوچ و بيان لطيفه و خاطره رااز سرگرمي‌هاي شب يلدا در اين منطقه عنوان كرد.
استان آذربايجان‌شرقي نيز به عنوان يكي از خطه‌هاي زرخيز ايران زمين براي زنده نگه داشتن اين شب بيادماندني براي خود آداب و رسوم ويژه‌اي دارند كه به پاره‌اي از آنان اشاره مي‌شود. اكثر مردم آذربايجان در شب يلدا "چيلله قارپيزي" (هندوانه چله) مي‌خورند و معتقدند باخوردن هندوانه، لرز و سوز سرما به تنشان تاثير نداشته و اصلا سرماي زمستان را حس نمي‌كنند. در بيشتر شهرها و روستاهاي آذربايجان شرقي رسم بر اين است كه كساني كه نامزد هستند در دوران نامزدي در اين شب براي نامزدهاي خود " خوانچه " طبق مي‌فرستند و اقوام در هر چه بهتربودن اين خوانچه‌ها كمك مي‌كنند. محتويات خوانچه‌ها عبارتند از شيريني ، پرتقال ، سيب ، انار، هندوانه ، آيينه و پارچه كه با پولك و تور تزيين مي‌شود. هنگام غروب ،زنان فاميل هدايايي به رسم ياري به منزل داماد آورده و به جشن و پايكوبي مي‌پردازند. سپس طبق‌هاي آماده را بر سر افرادي كه معين شده قرار داده و روانه خانه عروس مي‌كنند و مادر عروس پس از تحويل طبق‌ها، هداياي مانند پول، شيريني، جوراب و دستمال به آنها مي‌دهد. فرداي اين شب مادر دختر تمام طبق‌ها را در اتاق ميهمان چيده و از زنان فاميل براي صرف ميوه و شيريني دعوت مي‌كند. همچنين علاوه بر فرستادن سهم چله براي نوعروس، در نخستين سال ازدواج زوج هاي تبريزي، پدر عروس قبل از غروب آفتاب سهم دختر و دامادش را كه شامل هندوانه، ميوه، آجيل، شيريني، يك قواره پيراهني باكفش و چادري روانه منزل آنها مي‌كند.
در آذربايجان سابقا كه ارتباطات به اين آساني نبود از اواخر تابستان مقدار زيادي هندوانه و خربزه در تور مي‌گذاشتند و آن را از سقف آشپرخانه آويزان مي‌كردند تادر هواي آزاد خراب نشود و يااينكه در كاه قرار مي‌دادند. هندوانه مهمترين خوراك شب چله مردم آذربايجان‌شرقي است. اغلب مردم در اين شب برنج، مرغ و آش شير پخته و بعداز شام نيز از تنقلات موجود در منزل شامل قاورقا (گندم برشته با شاهدانه)آجيل،لبو، هويچ، حلواي گردو انواع ميوه، خربزه، هندوانه و خشكبارهايي چون انگور، بادام و سنجد ميل مي‌كنند. ريش‌سفيد خانواده در حاليكه با چاقو هندوانه را مي‌برد، مي‌گويد قادا بلاميزي بو گئجه كسدوخ (بلاياي خودمان را امروز بريديم) در تبريز پوستهاي ميوه و اشغالها را درآب روان ريخته و اين رفتار راخوب و خوش يمن مي‌دانند. بعد از خوردن تنقلات و ميوه در سابق بزرگان خانواده به نقل حكايات و داستان‌هايي از حماسه‌هاي ملي اين سرزمين نظير، اصلي و كرم، باياتي خواندن و ضرب‌المثل پرداخته و تا پاسي از شب به صحبت و گفت و گو مشغول مي‌شوند. زنان معمولا تا پايان چله كوچك خانه تكاني نمي‌كنند و اعتقاد دارند اگردر طول اين دو چله كسي خانه تكاني كند، چله او را نفرين مي‌كند و اگر چله كسي را نفرين كند به نكبت و بدبختي گرفتار مي‌شود.
اما آيين شب يلدا در استان مركزي از ديرباز در سه شب متوالي باعناوين شب " چله‌بزرگه"، "چله وسطي" و" چله‌كوچيكه" برگزار مي‌شده و خويشان و دوستان سفره‌اي از مهر را مي‌گشودند و از هر دري سخني مي‌گفتند. يكي‌ازآيين‌هاي ويژه يلدا، در استان مركزي ديدار و بزرگان و سالخوردگان فاميل بوده‌است. در شب‌هاي چله افراد فاميل در همايشي صميمي دور كرسي چوبي جمع مي‌شدند و به قصه‌هاي بزرگترها گوش مي‌دادند. زنان و دختران روستايي در گرگ و ميش شب‌هاي چله در تكاپو و هيجاني خاص ملزومات غذا و تنقلات ويژه اين شب را مهيا مي‌كردند وبراي گذران ساعات خوش در كنار فاميل لحظه شماري مي‌كردند. آنان درسيني‌هاي قديمي مسي درفضاي دوده‌گرفته آشپزخانه‌هاي قديمي، انواع ميوه و تنقلات به ويژه هندوانه،انگور،تخمه و نخودچي كشمش، و خرما را مهيا مي‌كردند.دراين شب استثنايي پس از صرف شام و خواندن دعاي شكر درپاي سفره، همگان در كنار هم،از شادي‌ها و غم‌ها، موفقيت‌ها ، اعتقادات، اميدها و بيم‌هاشان مي‌گفتند. بزرگترها و ريش سفيدان فاميل در اين شب علاوه بر خواندن اشعار حافظ ، سعدي و فردوسي خاطرات و داستان‌هاي كهن ايران زمين را براي اعضاي خانواده نقل مي‌كردند.
در شب يلدا، بزرگترها با كودكان هم بازي مي‌شدند،"پر يا پوچ"دزد بازي و مشاعره از جمله بازيهايي است كه در شب چله در مناطق مختلف استان مركزي با مشاركت همه اعضاي خانواده رواج داشت. اين رسومات تا ‪۵۰‬سال پيش در شهر اراك و ساير مناطق استان مركزي به شكلي فرا گير وجود داشت اما اكنون به ندرت مي‌توان چنين جلوه‌هايي را به چشم ديد.
يلداي تهران قديم نيز با ميوه‌هاي تازه فصل پاييز ، ميوه‌هاي خشك شده تابستان آجيل مخصوص ، شيريني و هندوانه به صبح مي‌رسيد. تهرانيان قديم درهمه اعياد خود سنت حسنه جمع شدن افراد خانواده در منزل بزرگتر خانواده را منظور مي‌داشتند و همه فرزندان خانواده در منزل مادر و پدر جمع مي‌شدند. از سنن يلداي تهران ، صرف ميوه‌هاي تابستاني از جمله هندوانه است كه به دليل نزديكي اين مراكز كشاورزي با تهران ، ميوه هندوانه در خوراكي‌هاي شب يلداي تهرانيان قرار گرفته‌است. آجيل شب يلدا نيز از ديگر مصروفات تهراني‌ها است كه تركيب آن نشاني از اعتقاد و تجربه اهالي تهران قديم به خواص گوناگون ميوه‌هاي خشك شده است كه با عنوان " آخشيج "(تضادها)كاربرد داشته است. ولي تهراني‌ها شب يلدا را همه ساله جشن مي‌گيرند تا سنت‌هاي زيباي قديم در لابلاي زندگي مدرنيته شهرنشينيشان حفظ شود.
مردم استان قزوين نيز همچون ديگر هموطنان ايراني، اين آيين كهن را با رفتن به خانه بزرگ‌ترها مي‌گذرانند. به عقيده بزرگ‌ترها آوردن ميوه‌هاي مختلف خشك و تر و ميوه‌هاي سرخ فام كه به "شب چره" معروف است، همراه با خوراكي‌هاي ديگر شگون داشته و زمستان پر بركتي را نويد مي‌دهد. در بعضي مواقع كه مادر بزرگ‌ها در آوردن تنقلات تاخير مي‌كنند كوچكترها شعر "هر كه نيارد شب چره - انبارش موش بچره" سر مي‌دهند، كه مادربزرگ در آوردن "شب چره" تعجيل مي‌كند. دراين شب اغلب مردم قزوين با خوردن سبزي پلو با ماهي‌دودي و سپس هندوانه، انار، انواع تنقلات از جمله كشمش، گردو، تخمه، آجيل مشگل‌كشا و انجير خشك، شب نشيني خود را به اولين صبح زمستاني گره مي‌زنند. به عقيده مادر بزرگ‌هاي قزويني اگر دراين شب ننه سرما گريه كند باران مي‌بارد، اگر پنبه‌هاي لحاف بيرون بريزد برف مي‌آيد و اگر گردنبند مراوريدش پاره شود تگرگ مي‌آيد. يكي ديگر از آداب و رسوم "شب يلدا" فرستادن "خونچه چله" از سوي داماد به عنوان هديه زمستاني براي عروس است. در اين خونچه براي عروس پارچه، جواهر، كله‌قند و هفت نوع ميوه مثل گلابي هندوانه، خربزه، سيب، به با تزئينات خاصي فرستاده مي‌شود.
از جمله آيين‌هاي شب يلدا در خراسان شمالي آن است كه خانواده‌ها در اين شب‌نشيني شب يلدا تفالي نيز به ديوان حافظ مي‌كنند كه اين‌كار هم معمولا توسط بزرگ خانواده صورت مي‌گيرد. آنان ديوان اشعار لسان‌الغيب خواجه شيراز را با نيت بهروزي و شادكامي مي گشايند و فال و مراد دل خود را از او طلب مي‌كنند. بازگويي خاطرات، قصه‌گويي پدر بزرگها و مادر بزرگها نيز يكي از مواردي است كه يلدا را براي خانواده‌ها دلپذيرتر مي‌كند. يكي ديگر از سنت‌هاي كهن شب يلدا، چله بردن براي خانواده عروس است. با فرا رسيدن شب چله مردهاي جوان طبق‌هاي آراسته ميوه، شيريني و كله‌قند تزيين شده را به رسم هديه به خانه عروس جوان مي‌برند. اين طبق‌هاي هديه كه معمولا مسي است و روي آن با سفره‌هاي قرمز گلدوزي شده پوشانده شده، پر از ظرفهاي بزرگ ميوه پيچيده در زرورق‌هاي رنگين با گل و نوارهاي مواج مي‌شود.
مرداني اين طبق‌ها را بر سر گذارده و در پي يكديگر با شادي و پايكوبان راهي خانه عروس مي‌شوند. خانواده دختر نيز به پاس قدرداني و به رسم يادبود لباس‌و ياقطعه پارچه‌اي را براي خانواده داماد، در سيني خالي شده هدايا مي‌گذارند. اگر قبل از شب چله برف باريده باشد برخي از مردم شهر و روستا در اين شب با خوردن برف شيره، با شيرين كردن كام با معجوني از بارش زمستاني، با سردي زمستان آشتي مي‌كنند. همچنين بزرگترها با دادن حلوا قلقلي از كوچكترها پذيرايي مي‌كنند. حلوا قلقلي از كوبيده شدن مغز گردو، بادام، كنجد و ديگر دانه‌هاي روغني تهيه و سپس در شيره انگور نيز خوابانده مي‌شود. اما برخي از افراد كهنسال و نيز آشنايان به فرهنگ مردم در خراسان شمالي همه اين آيين و مراسم را بهانه‌ها و ترفندهايي براي گردهم آمدن خانواده‌ها، بجاي آوردن صله ارحام و رفع كدورتهاي احتمالي بين خويشاوندان مي‌دانند. آنان بر اين باورند كه پيشينيان در هر فصل به بهانه‌اي سعي مي‌كرده‌اند تا اقوام را جمع كرده و صلح، صفا و صميميت را در بين آنان حكمفرما كنند.

__________________
حسام

شنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۶

یکی بود غیر از خدا هیشکی نبود

یکی بود یکی نبود
یعنی همونی که بود،نبود
شاید هم اولش کسی نبود،اما بعدش یکی بود
شایدم یکی از "اونا" نبود
اما یکی از "اینا"بود
...
"غیر از خدا هیشکی نبود"
پس تکلیف اونی که بود چی شد؟!
یعنی اولش بود ، بعدش یهو نبود؟!
شایدم اصلا "اونی" نبود
پس نتیجه می گیریم
یکی نبود
...
"زیر گنبد کبود
خاله پیرزن نشسته بود
"
آهان پس بالاخره یکی بود
همون خاله پیرزن بود
ولی آخه "غیر از خدا هیشکی نبود" !
پس خاله پیرزن کی بود؟ همون خاله پیرزن که بود؟ یعنی اون هیشکی نبود؟
شایدم...پس
آره
خودشه
خاله پیرزن هیشکی نبود... یعنی خاله پیرزن همون خدا بود
همونی که همیشگی بود
همونی که یه عالمه قصه های رنگارنگ داشت ...از بود...از نبود
...
پس حالا دیگه
یکی بود یه پیرزنی بود خیلی مهربون بود خب آخه" خدا" بود دیگه
یکی بود غیر از خدا هیشکی نبود

خب دیگه انقدر گیر ندیم. داستانش مهمه

يكي نبود يكي بود...
در روزگاران قديم...
درخت سيب تنومندي بود ...
با...
پسر بچه كوچكي ...
اين پسر بچه ...
خيلي دوست داشت با درخت سيب بازي كنه...
از تنه اش بالا بره از سيباش بچينه و بخوره و در سايه اش بخوابه...
زمان گذشت و ...
پسر بچه بزرگتر شدو به درخت بي اعتنا...
ديگه دوست نداشت با درخت بازي كنه...
اما روزي دوباره به سراغ درخت اومد...
درخت به پسر گفت : هاي بيا با من بازي كن...
پسر جواب داد : من ديگه بچه نيستم كه بخوام با تو بازي كنم
به دنبال سرگرميهاي بهتري هستم و براي خريدن اونا به پول نياز دارم
درخت گفت پول ندارم ولي ميتوني اين سيبارو بچيني و بفروشي و پول بدست بياري
پسر تمام سيباي درخت رو چيد و اونارو فروخت و اونچه نياز داشت خريد...
درخت رو باز فراموش كرد...
پيشش نيومد...
و درخت دوباره غمگين شد...
مدتها گذشت و پسر شده بود يه مرد جوون
با اضطراب به سراغ درخت اومد...
درخت ازش پرسيد :چرا غمگيني ؟ بيا در سايه ام بشين بدون تو خيلي احساس تنهايي ميكنم
پسر(مرد جوون) جواب داد فرصت كافي ندارم بايد براي خونوادم تلاش كنم بايد براشون خونه بسازم نياز به سرمايه دارم...
درخت گفت : سرمايه براي كمك ندارم ... تو ميتوني با شاخه ها و تنه ام براي خودت و خونوادت خونه بسازي ...
پسر (مرد جوون) خوشحال شد و تمام شاخه ها و تنه درخت رو بريد و با اونا راي خودش و خونوادش خونه اي ساخت
دوباره درخت تنها موند...
و پسر برنگشت...
زمان طولاني بسر آمد
پس از ساليان دراز در حال برگشت كه پير مرد بود
غمگين... خسته..... تنها .....
درخت ازش پرسيد: چراغمگيني؟
اي كاش ميتونستم كمكت كنم...
اما ديگه ... نه سيب دارم ... نه شاخه .... نه تنه ...
حتي سايه هم ندارم براي پناه دادن به تو ...
هيچ چيز براي بخشيدن ندارم...
پسر(پير مرد) گفت : خسته ام از اين زندگي ... از اين تنهايي ...
فقط به تو نياز دارم... آيا ميتونم كنارت بشينم؟
پسر (پيرمرد) كنار درخت نشست.... باهم بودند ساليان دراز در لحظه هاي شادي و اندوه....
آيا اون پسر بي رحم و خودخواه بود؟
نه ... ما همه شبيه او هستيم و با والدين خود چنين رفتاري داريم...؟؟؟
درخت همان والدين ماست... تا كوچيكيم ... دوست داريم با اونا بازي كنيم... و وقتي برگ شديم تنهاشون ميزاريم...
زماني به سويشون برميگرديم كه نيازمند هستيم و گرفتار...
براي والدين ود وقت نميزاريم...
به اين مهم توجه نميكنيم كه پدر و مادرها هميشه به ما همه ميدن...
در عوض ميخواهند كه .... تنهاشون نذاريم
به والدين خود عشق بورزيم .. فراموششان نكنيم...
برايشان زمان اختصاص بديم... همراهيشان كنيم...
شادي اونا ما رو شاد ديدن هست....
گراميشان بداريم و تركشان نكنيم
هر كس ميتواند هر همسری که خواست برای خود انتخاب کنه و به هر تعداد فرزند داشته باشه
ولي پدر و مادر فقط يك بار

pharmacy magic